سایت گیزاوغلان

وبلاگی که هموطنان عزیز بتوانند با کمال آسایش وخیال راحت به مطالبی که در زندگیشان به دردشان بخوردولبخند را برچهره آنها جاری سازدجک واس ام اس هایی که بتواند زندگی افراد را پر از شادی وسرور کند وچند ساعتی آنها را سرگرم نماید

سایت گیزاوغلان

وبلاگی که هموطنان عزیز بتوانند با کمال آسایش وخیال راحت به مطالبی که در زندگیشان به دردشان بخوردولبخند را برچهره آنها جاری سازدجک واس ام اس هایی که بتواند زندگی افراد را پر از شادی وسرور کند وچند ساعتی آنها را سرگرم نماید

تله موش به ما ربطی نداره

موشی در خانه تله موشی دید. 

به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد، همه گفتند؛

تله موش مشکل توست، به ما ربطی ندارد!

ماری در تله افتاد و زن خانه را گزید،

از مرغ برایش سوپ درست کردند

گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند

گاو را برای مجلس ترحیم کشتند

و تمام این مدت موش از سوراخ دیوار می نگریست و به مشکلی که به دیگران ربطی نداشت فکر میکرد...

تصادف وحشتناک پورشه پانامرا در یکی از پمپ بنزین های تبریز دقایقی قبل

تصادف وحشتناک پورشه پانامرا در یکی از پمپ بنزین های تبریز دقایقی قبل     @AdamoHava5

تصادف وحشتناک پورشه پانامرا در یکی از پمپ بنزین های تبریز دقایقی قبل     @AdamoHava5
تصادف وحشتناک پورشه پانامرا در یکی از پمپ بنزین های تبریز دقایقی قبل     @AdamoHava5

انشاءاله

روزی همسر ملانصرالدین از او پرسید:

فردا چه می کنی؟

گفت: اگر هوا آفتابی باشد به مزرعه میروم و اگر بارانی باشد به کوهستان میروم و علوفه جمع می کنم...

همسرش گفت: بگو ان شاءالله

او گفت: ان شاءالله ندارد فردا یا هوا آفتابی است یا بارانی !


از قضا فردا در میان راه راهزنان رسیدند و او را کتک زدند.

ملانصرالدین نه به مزرعه رسید و نه به کوهستان و مجبور شد به خانه بازگردد...

پشت در همسرش گفت: کیست؟

جواب داد: ان شاالله منم !